یادی از این شاعر پژمرده کن

بعد من روزی اگر بغض گلویت را فشرد
پای احساست اگر بر سنگ خورد
یا اگر یكروز دستان تو هم
.......................... گرمی دست كسی را در میان خود ندید
ونداران هنگام تلخ
كز فضای سینه ات جز آه آتشناك ،
.............. چیزی را نمی داد گذر
............................................. یادی از این عاشق افسرده كن
بعد از من روزی اگر زین كوچه ها
مرد تنهایی گذشت
در نگاه او اگر برق نیاز
بر دو پایش پینه بود
................................. یادی از این خسته دلمرده كن
روزگاری بعد از این
شاخه خشكی اگر دیدی بباغ
یا گل پژمرده ای دیدی به خاك
................................. بلبل افسرده ای دیدی بشاخ
اشك را در گوشه چشم غریبی یافتی
...................... عابری را دیدی و نشناختی
................................................ یادی از این شاعر پژمرده كن
گر شبی تنها شدی در خلوتی
یافتی از بهر گریه مهلتی
لیك ،اشكی گونه ات را تر نكرد
.................. درد خود را با خدا گفتی ولی باور نكرد
روزگاری بعد از این
.......... گر تو هم عاشق شدی
.....................یاد كن از من كه دیگر نیستم ......